۱۳۹۵ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

حقیقت ستیزی در رسانه های جمهوری اسلامی

همانگونه که می دانید در رسانه های خبری جمهوری اسلامی هیچگاه خبر و مطلبی منتشر نمی شود که بر اساس واقعیت باشد و به صورت درست آنچه که روی داده را عنوان کند. 

 این نظام دیکتاتوری نه تنها جسم شهروندانش را در حبس و تحت کنترل خود نگاه میدارد، که تفکرات آنها را نیز به سمتی که خود میخواهد و برایش مفید است سوق میدهد. اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهد، وقایع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی… و تمام آنچه در سرزمین ایران و یا خارج از محدوده جغرافیایی آن صورت می گیرد، نه تنها به شکل واقعی در معرض دید مردم قرار نگرفته بلکه با سانسور، اجحاف، دروغ پردازی و مغلطه شکل دیگری می پذیرد و به ذهن خواننده یا شنوده القا می شود. شکلی که بسیار دور از واقعیت است و به واقع آنچه را که اتفاق افتاده تعریف و تفسیر نمیکند و گاه در کل شکل آن را هم تغییر می دهند. 

چرا که به نفع آقایان نیست که مردم واقعیت را بدانند، از خرابکاری ها، دزدی ها، جنایات و دستهای آلوده پشت پرده شان اطلاعی داشته باشند، که اگر اینگونه باشد ملت آگاه می شوند و آگاهی چون “سمی مزمن” و بیماری واگیرداری ست که اگر در جامعه شیوع پیدا کند به احتمال قریب به یقین تمامی کشور را فرا گرفته و برای سلامتی و زندگی مردم قطعا خطر خواهد داشت…!

آری خطر دارد که مردم بفهمند این جانیان غارتگر چه بر سرشان آورده و می آورند، خطر دارد بفهمند در چه باتلاقی فرو رفته اند و چه بلایی سرشان آمده است… و خطرناکتر آن است که متوجه این خطرات بشوند…! بنابر این کاری که دولت محترم ما انجام میدهد چه است؟ عدم اطلاع رسانی درست و اتفاقات را شسته و رفته و در قالبی که به نفعشان است تحویل مغزهای مردم دادن… کاری که هر روزه انجام میدهند و در راستای انجام این کار سیاست های تعریف شده ای دارند که در چهارچوب آن قدم برمی دارند و جالب اینجاست که به جهت همین امر با خودشان هم دعوا دارند.

روزی مقام رهبری می آید حرفی میزند و روز بعد رئیس جمهور حرفی دیگر… رئیس قوه قضائیه با کنایه به یکی از اینها سخنی دیگر می گوید و وزیر امور خارجه در پاسخ به حرف او به صورتی دیگر ایراد سخن میکند. گرچه همه شان در یک تیم هستند و منافعشان یکی ست اما گاها می بینیم که خودشان هم بر سر ارائه اطلاعات به مردم دچار ستیز می شوند و درگیر بر اینکه بهترین راه برای انتقال اطلاعات به اذهان عمومی چیست و کدام یک بهتر می توانند این اغفال را بر عهده بگیرند…!

و خدا نکند آن روز بیاید که یکی از داخل نظام خودشان بر ضد آنها حرف بزند، کسی که حتا دست در دزدی ها و جنایاتشان هم نداشته اما به گونه ای منسوب به دستگاه حکومتی و نظامی کشور بوده که در مقطع زمانی خاصی و به گونه ای، بخشی از منافعشان را تامین میکرده است و حال دیگر از مجمع مبارکشان بیرون آمده و نمی خواهد در جریان کارهایشان قرار بگیرد.
می خواهم در خصوص گفته هایم به مسئله ای اشاره کنم که طی چند روز گذشته اتفاق افتاده و به راستی که چه اعصابی هم از آقایان خُرد کرده و موجبات عدم آسایششان را فراهم ساخته است. سرگرد خلبانی از نیروی انتظامی که طی یک سال و چند ماه گذشته به واسطه مشکلاتش با رژیم، از ایران بیرون آمده و دست به افشاگری در خصوص جنایات آقایان که به خودِ این شخص هم اِعمال شده زده است و در این راستا طی مصاحبه ای با “تایمز اسرائیل” پرده از بخشی جنایات و دروغهای رژیم برداشته و حقایقی را بر ملا کرده است. کسی که آنقدر در نظام این کشور آسیب دیده که دشمن قسم خورده شان شده و دست در دست رسانه دولتی گذاشته که سالهاست بر دروغ بودن و فریبکاری جمهوری اسلامی تاکید می کند و مخالف صد در صد این رژیم دیکتاتوری ست.
زمانی که مصاحبه ایشان در این رسانه اسرائیلی منتشر شد بازتابی به واقع جالب داشت از سوی حکومت ایران… چرا که وی اعلام کرد که در معاندت با این نظام دیکتاتوری حتا شده به اسرائیل می رود و با رژیم می جنگد. کسی که جمهوری اسلامی در پی معاندت ایشان با نظام سعی بر ربودن وی داشت تا به صورتی سرش را زیر آب کند که مبادا از وی اطلاعاتی درز کند که برایشان موجبات ضرر را فراهم آوَرَد. و از آنجا که از دزدیدن و کشتنش نا امید شدند، سعی بر مشروعیت بخشیدن به کار خودشان و تخطئه و تخریب چهره این شخص برآمده و بر آن شدند تا مسئله را به صورتی دیگر در انظار عمومی جلوه دهند و چه راهی بهتر و راحت تر از اینکه او را منافق خوانده و از اعتقادات مذهبی مردم استفاده کرده و وی را مخالف اسلام و جاسوسِ “ولایت کفر” که همانا به گمان آنها “اسرائیل” است عنوان کنند و در پی انتشار چند خبر دروغین بگویند که «این آقا یک فراری از نظام است که میخواهد چهره اسلام و نظام را خدشه دار کند و از این طریق به منافعی برسد و یک خائن به وطن است». 

و البته مردم بیچاره سرزمینم هم که دیگر نمیدانند راست چه است و دروغ چه… در گیر و دار بازی های رسانه ای آنها گیج و منگ می مانند و گروهی هم که مُخشان کاملا شستشو شده است این حرف ها را باور می کنند. اما هیچ وقت به طرف دیگر ماجرا نگاه نمی کنند و آن روی سکه را نمی بینند تا حقیقت را بفهمند. حقیقت زندگی شخصی را که برای دفاع از مردمِ کشور اش در آن نظامِ پُر از دروغ و فریب کار کرد تا بتواند به مردم اش خدمت کند ولی در مقابل آنقدر آزار دید که عطای مملکت و برکاتش را به لقایش بخشیده و جانش را برداشت و فرار کرد تا لااقل بتواند دور از این همه دروغ و ریا و ظلم زندگی کند، حتا با سختی هایی که در کشوری دیگر گریبان گیرش است. 

و خواست تا صدایش را، صدای ظلمی را که به او و مردمش روا شده به گوش جهانیان برساند اما حتا یک خبرگزاری فارسی زبانِ خارج از ایران هم جرات آن را نداشت تا تریبونی آزاد در اختیارش قرار دهد و بدون سانسور و دروغ پردازی بگذارد حرفهایش را بزند، مگر یک خبرگزاری از همین “بلاد کفری” که آقایان می گویند… بلادِ کفری که من نمی دانم چگونه کافر است اما اینقدر در راستای احقاق حقوق نقض شده انسانهایی که اصلا ربطی به آنها ندارند و در محدوده جغرافیایی آنها هم زندگی نمی کنند، قدم برمیدارد و سعی بر آگاه سازی و اطلاع رسانی به جهانیان دارد تا وجهه واقعی و آلوده این نظام فریبکار را به دنیا بشناساند.
و البته باز هم نمی دانم که چرا در کشور من هر روزه به اسرائیل که به گفته آقایان “بلاد کفر” است، از صبح تا شب فحش می دهند و مرگ بر این و آن می کنند؟! و این سوالی ست که از کودکی ذهن مرا درگیر خود کرده است، چرا که از زمانی که بخاطر دارم در رسانه های خبری ایران عنوان می کردند که اسرائیل فلسطینیانِ مظلوم را میکشد و حکومتی غاصب و ظالم است و با نشان دادن چند صحنه در تلویزیون دولتی کشور می خواستند به مردم این تفکر را تلقین کنند که اینگونه است که آقایان می گویند و آنقدر دست به تخریب وجهه این کشور که قدمتی دیرینه در تاریخ دارد زدند که گمان مردم را به سویی که می خواهند ببرند، گو اینکه اگر نگاهی به آن روی سکه بیندازیم متوجه می شویم که دولتی که آقایان غاصب اش می خوانند نه تنها سرزمینی را غصب نکرده که خود درگیر غاصبان عربِ مسلمانی شده که در وطن اجدادیشان کنگر خورده و لنگر هم انداخته اند.

و تاریخ اثبات می کند که قدمتی که قوم اسرائیل دارند بیش از آن چیزی ست که اعراب مسلمان ادعای تملک بر سرزمین آنها را داشته باشند، چرا که در آن زمان حتا اسلام هم وجود نداشته، چه رسد به مسلمانانی که بیایند و بگویند اینجا سرزمین ماست…!
و البته این مسئله هم دروغی دیگر است که جمهوری اسلامی سالهاست می خواهد به خورد مردم بدهد و به واسطه دروغ پردازی در رسانه های خبری اش آنها را از دانستن حقیقت دور نگاه دارد. چرا که در سرزمین من همه باید دروغ بشنوند و از دانستن حقیقت اجتناب کنند تا آقایانِ آخوندِ عمامه به سر توبره هایشان را پُر کرده و سوار بر گُرده ملت تا ناکجا آبادِ خواسته هایشان که الحمدلله تمام هم نمی شود، بتازند و بتازند…!

(ندا امین )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر