۱۳۹۶ تیر ۵, دوشنبه

افتخارات ملی یک ایرانی در سال 96

مِن باب افتخارات ملیِ هر کشوری، از فرهنگ و تمدن آن سرزمین گرفته تا دستاوردهای علمی، هنری، ادبی و تمامِ آنچه اجتماعی را به جهان می شناساند، سخن بسیار است و در هر باب نیز مباحثی متعدد که می توان در آن راستا تحقیق، تفحص و تعمق نمود. 
 اما در باب افتخارات ملی یک ایرانی آنهم در چهار دهه اخیر که غایتِ دستاوردهای آن را فی الحال در سال 96 خورشیدی می توان مشاهده کرد، نه چندان نیاز به تامل نیست، که طی یک نگاه اجمالی تنها به دو لیست از «بودیم ها» و «شدیم ها» خواهیم رسید که از تمامیِ آنها، هیچ جز انواعِ جنایتها و اقسامِ بدبختی ها، بجای نمانده است.
و البته این مهم نشانگر نهایت تلاش حاکمانِ آن سرزمین و غایت صبر و تحملِ مردمانی است که چهار دهه فلاکت کشیده اند و باز هم مفتخر اند…!
مفتخر به داشتن پادشاهانی در هزاران سال پیش که برایشان آزادی و آبادی به ارمغان می آوردند و پرچمِ امپراطوری عظیم ایران را در اقصی نقاطِ جهان بر افراشته و قدرتی بزرگ برای سرزمینشان بوجود آورده بودند.
مفتخر به داشتنِ سرزمینی آباد و پُر از ذخایر و منابع طبیعی که برایشان ثروتی آنچنان داشت تا تمامیِ اقوامِ دیگر را به رشک آوَرَد.
مفتخر به طبیبانی حاذق، متفکران، ادیبان، هنرمندان و اندیشمندانی بزرگ که پایه گذارانِ بسیاری از مکاتب علمی، ادبی، هنری و فلسفی در جهان بودند.
و صد البته مفتخر به یکتا پرستی، آنهم در زمانی که بسیاری از مردمانِ جهان، همچنان در گیجیِ خدایان خود گم و جستجوگر یکتایی بودند که علت العللِ هستی شان را بیابند.
اما اکنون مردمانی هستند بی هیچ آزادی، در سرزمینی زندگی می کنند پر از ویرانه و با منابعی بی امکانِ حصولِ حتا اندکی از آن… مردمانی که اکنون ادیبان و دانشمندان و هنرمندانشان یا کُنج محبس اند، یا خانه نشین یا در گور… و در بهترین حالتِ ممکن گریخته از وطن.
ثروتمندانی که از شدتِ طبعِ سخاوتمندانه حاکمانشان به اقوامِ مجاور، در فقر و فلاکت زندگی میکنند و کُهن یکتا پرستانی که خدایشان صد پاره شده و در هزار قبله نشسته است…!
با ناخدایی که خدایی می کند و آنچان موهبات و افتخاراتی عظیم برایشان به ارمغان آورده که دیگر نمی دانند از شدتِ خوشی به کجا پناه برند تا سقراطی دیگر یابند و شریکِ شوکرانش باشند.
ناخدایی با کلاه بوقی منگوله دارش که چهار دهه است سکان به دست، این کشتی بی بادبان را آنچان در آبهای جهان به پیش می راند که حتا اودیسیوس نیز در دیار باقی، انگشت بر دهان به او غبطه خورده و به شماتتِ خدایانِ خود نشسته است.
ناخدایی با یک دستِ معجزه گر که هر خیابان را جُلجُتایی دیگر و هر جلجتا را به هزاران صلیب مزین کرده است و همچنان می خوانَد و حکم میرانَد و خون میریزد تا پیلاطسی دیگر را در قرن بیست و یکم به نظاره بگذارد.
برای مردمی همچنان مومن به نمی دانم هایشان که حتا ندانستند چنین بلایی از کدامین آسمان یکدفعه بر سرشان نازل شد و چون چتری بر آنها سایه افکند که دیگر توان دیدن خوردشیدشان را نیز نداشته و هر آنچه دارند در سایه چتر ولایی ناخدایشان است.
چتری که افتخارات ملی شان را رقم می زند… افتخاراتی چون فقر، بی کاری، رسیدن سن فحشا به زیر چهارده سالگی، هزار اعدام طی یک سال، شکنجه، زندان، تجاوز و مرگ، آنهم تنها به اتهام اعتراضی بی اجازه…! و سعود آمارِ کارتن خوابی، گور خوابی، فقر، فلاکت، بی سوادی، آوارگی و صدها بدبختی دیگر با احتمال سرایت به توانِ N که البته در هیچ کجای جهان نیز نمی توان چنین افتخاراتِ مهمی را یافت…!
سرزمینی که ریخته شدن خونِ مردمِ بی گناه در آن ارزشی ندارد اما ریخته شدنِ خونِ شیخی عرب در جایی دیگر که هیچ ارتباطی هم بدین مردمان ندارد، گناهی بزرگ محسوب می شود و حاکمانِ آن برایش مدیحه ها سر داده و بیانیه میدهند و عزای عمومی اعلام می کنند.
دولتی که از تجاوزِ مدرس و قاری قرآنش به نوجوانان چشم می پوشد و گناهش را تبرئه و حتا ماست مالی نیز می کند ولی به محضِ رویت شدن موی زنی در خیابانهای آن سرزمین، چنان به لرزه می افتد که انگار تمامی گسل های تهران یکباره فعال شده و عنقریب زلزه ای هشت ریشتری کل کشور را با خاک یکسان خواهد کرد.
کشوری که مردم اش به خاطر چپاولی در 1400 سالِ گذشته توسط اعراب، مجبور اند به تفکری معتقد باشند که کاملا با آموزه های فرهنگیِ نسل آنها بیگانه است، اما می بایست به خاطر همزاد پنداریِ افراطیِ حاکمانِ آن با اسلامیون جهان، جیب هایشان خالی شود و روانه خزانه های وارثانِ کسانی گردد که 1400 سال پیش، تازه خدایی کشف کرده و آنچنان ذوق کردند که گویی رازی الکل را و می بایست با آن، تمامی جهان را هم ضد عفونی کنند…!
مردمی که مجبور اند به جهتِ قدرت طلبیِ تمام نشدنی این جلادان برای تامین مخازن تروریست ها و جلب حمایتشان، بها بپردازند… در فقر و آوارگی و فلاکت بمانند و دم نزنند تا آنها همچنان سوار بر خرِ مرادِ خویش، مرگ بر این و آن گویان به صادرات و وارداتِ وحشی گری های ارث برده از اجدادشان بپردازند و بیش از پیش افتخاری دیگر برای نامِ ایران به ارمغان آورند.
افتخاراتی از جنسی خاص که در هیچ کجای دنیا پیدا نمی شود و فقط در ایران زمین می توان یافت. آنهم با ناخدای ناخوشی که اگر تمامی اطباء جهان را هم گرد آورند، از درمانِ دردهای روانی وی عاجز اند و بیچاره مردم که می بایست همچنان تاوانِ ناخوشی های او، هم پیالگانش و اجداد متوهم وی را پس دهند که همواره گمان می کنند زمین صاف است و البته آنها باید صاف ترش هم نمایند…!
آری، این است افتخارات ملی یک ایرانی در سال 96 که البته جنابِ شیخ اعظم، چنان گذشته که نامی بر هر سال می نهد، این سال را نیز «اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال» نامیده است اما مشخص نیست که چرا تاثیراتش به جهت مخالف رفته و برعکس شده است…؟
به طوریکه این امر تنها در راستای بهبود شرایط اقتصادی و مقاومتی جنبش های تروریستی که غالبا اسلامی نیز می باشند؛ سوق داده شده. چونان هفت موشکی که احتمالا به نیت هفت آسمان به سوریه پرتاپ کردند و البته در فضای لامتناهی هشتمین آسمان غیب شد و افتخاری دیگر آفرید تا ضمیمه موهبات و افتخاراتمان در سنه 96 خورشیدی در نظامِ مقدسِ ولایت فقیه نماییم که گرچه قبله اش همواره رو به قدس است و پولهای ما نیز برای مسلمانانِ آنجا روان، اما همچنان مالکانِ آن را فحش می دهد و رویای ایجادِ شعبه ای دیگر از جمهوری اسلامی اش را در آن سرزمین، در سر می پروراند تا به برکات خود، آنها را هم چون ما مفتخر بدین مواهب و افتخارات ملی نماید…!
و ما بیچارگانِ همواره مفتخر، با گرفتن شاهنامه ای در آغوشمان و پرچمِ سه رنگ شیر و خورشید بر سر و به صف کردن نامِ پادشاهانمان که بی چاره کوروش را هم بیش از همه خوابش را آشفته ساخته ایم، همچنان از آنچه «شدیم» فرار می کنیم و با توسل به «بودیم هایمان»، سعی بر ارائه لیستی از افتخاراتِ ملی خود به جهانیان داریم.
گو اینکه افتخارات ملی یک ایرانی در سال 96، یعنی در واقعیتی که در حال حاضر در آن زندگی می کنیم، چیزی جز فلاکت و بدبختی که طی چهار دهه برایمان به ارمغان آورده اند، نیست… ولی ما به خواب رفتگان، بازهم خوابِ پنبه دانه می بینیم.
( ندا امین ) 

۱۳۹۶ خرداد ۱۵, دوشنبه

اسرائیل، عزرائیلِ همیشگیِ جانِ جمهوری اسلامی

در حالی که سی و هشت سال است که مقامات جمهوری اسلامی خشم و نفرت خود از دولت اسرائیل را علنا بازگو می کنند و در سیاست های جاری کشور نیز این اعتقادِ منحصر به آیت الله ها را می گنجانند، حال شاهد این هستیم که در این راستا قدمی بزرگتر برداشته و مدعی بر این شده اند که نخواهند گذاشت تا جهان شاهد تحقق یکپارچگی کشور اسرائیل و رسیدن به صلحی شود که سالهاست بهای سنگینی برای بدست آوردنش پرداخته و می پردازد.
 و این در حالیست که با وقاحتِ تمام اعلام می کنند که «بهبود روابط فلسطینیان و اسرائیل محقق نخواهد شد و جمهوری اسلامی همچنان به حمایت از فلسطینیان برای عدم صلح با اسرائیل، ادامه خواهد داد».
چنانچه دستیار ویژه رئیس مجلس ایران در امور بین الملل در واکنش به اعلام آمادگی صلح مشروط حماس با دولت اسرائیل، بر استمرار حمایت رژیم ایران از فلسطینیان تاکید داشته و بهبود این روابط را ناممکن خوانده و حتا مدعی شده است که «حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین خواب راحت را از چشم اسرائیل ربوده اند».
و البته مقامات ایران به این اندک ادعا نیز بسنده نکرده و در ادامه ابراز خشم و نفرتشان که اکنون آشکارتر و وقیحانه تر از پیش نیز شده است، طی صدور بیانیه ای توسط ستاد کل نیروهای مسلح ایران، اعلام کرده اند: «طرح صلح و دوستی با دشمن اول جهان اسلام که تکرار و بازخوانی اتحاد شوم و ننگین ارتجاع عرب با اسرائیل غاصب است، محقق نخواهد شد و تحقق رویای اسرائیل بزرگ را هیچگاه نخواهند دید».
اما نکته جالب توجه در تمامی اینگونه گفته های نژادپرستانه ی سران جمهوری اسلامی این است که ظواهر امر نشانگر عملکردی مغایر از سوی آنان می باشد. چنانچه اگر دولت ایران می توانست به گفته خود خواب راحت را از چشم اسرائیل برباید، خود اینچنین خواب زده در تکاپوی تجهیز نظامی، فرهنگی و ایدئولوژیک برای مبارزه با دولت اسرائیل نمی بود که روزی موشکی برای حمله به این کشور تعبیه کند و سالانه مبالغی نجومی برای تقویت گروه های تروریستی مخالف با اسرائیل بپردازد و حتا از مردم کشور اش هم خیالی آسوده نداشته باشد و به واسطه رسانه های دولتی خود، هر روزه با انتشار اکاذیب دست به تخریب وجهه اسرائیل در میان مردم بزند.
که اگر توانی بنابر ادعای خود داشت، سی هشت سال آشفتگی و فرسایش اعصاب را تاب نمی آورد و یک مرتبه این کابوس را چنان حکومت پادشاهی سابق ایران که بزرگترین عامل آشفتگی هایش بود، برای همیشه به اتمام می رسانید و به قول خود جهان را از وجود “غاصبین” پاک می کرد تا از همان زمان، تحقق رویای اسرائیل بزرگ را ناممکن کند…! و نه آنکه سی و هشت سال سرمایه های کشور را به جیبِ گروه های تروریستیِ مخالف با اسرائیل روانه کرده و مرگ بر اسرائیل گویان خود را مضحکه جهانیان نماید.
جمهوری اسلامی اگر قدرتی برای از بین بردن اسرائیل داشت، با نفوذ در گروه های تروریستی چون حزب الله لبنان و حماس، تلاش نمی کرد تا مردم فلسطین را به جان مردم اسرائیل بیاندازد تا بسان مَثلِ “تفرقه انداز و حکومت کن”، خود کناری بنشیند تا شاید روزی نابودی دولت و مردمی را ببینید که چون با مذاق ایدئولوژی های اسلامی اش، مغایر است و چنان دولت ها و مردمان دیگر که با منابع مالی ایران اقدام به خریدشان می کند، قدرتی برای خرید تفکرات آنها ندارد، به دشمنی دیرینه خود ادامه دهد. که البته مغایر با بخش دوم مَثلِ محبوبشان، حکومتی هم نصیبش نگردد.
و نکته ی جالب تر اینکه، در راستای تمامی این حمایت ها و دم تکانی ها برای دشمنِ دشمن اش، نه تنها قدردانی از آنها نمی بیند که البته ضایع هم می شود. چنانکه در پی درگیریهای فلسطینیان و دولت اسرائیل، وقتی رژیم ایران برای حماس کیسه های خون ارسال داشت، فلسطینی ها آن را پس فرستاده و اعلام کردند که «نمی خواهند خون شیعه در رگ های مسلمانان اهل تسنن جاری شود».
همان فلسطینیانی که جمهوری اسلامی اینگونه سنگ آنها را به سینه می زند و میلیارد میلیارد از دارایی های کشور را صرف حمایت از آنها می کند که در مقابل حتا برایش پشیزی هم ارزش قائل نیستند.
که البته این امر را خود نظام نیز به خوبی می داند ولی صِرف منافعش برای حفظ قدرت خود در منطقه و مخصوصا توسط دستاویزی به نام “اسلام” به این رویه ادامه داده و روز به روز خون به رگهای چنین تروریست هایی تزریق می کند تا به زعم تفکرات خود در یک جبهه و با یک هدف و با در نظر گرفتن یک دشمن فرضی که به گمانشنان “اسرائیل” است، بجنگند و به گفته خود “حق را بر باطل پیروز گردانند”. حقی که مشخص نیست از کجا آورده شده و مدعیانش بر اساس چه معیاری طلبکار آن هستند.
این رژیمِ آخوندی که همچنان به یاری کسانی می پردازد که حتا حاضر اند بمیرند اما خونِ شیعه ی اینها در رگهایشان نرود، اگر می توانست اندکی قدرت اسرائیل را تضعیف کند، بدون شک هرآنچه از دستش برمی آمد انجام میداد تا به واسطه ی توطئه هایش به قدرتی که می خواهد برسد. دسیسه هایی چون سنگ اندازی مقابل حماس برای عدم ایجاد صلح میان دولت یهود و مسلمانان فلسطین، پُر کردن خزانه های تروریست ها که خود بزرگترین حامی و حتا منبع آن در جهان است و نمایش های نظامی مضحکِ تحریک آمیز در منطقه که البته نیک می داند دست و پا زدنی بیش برای ارضای ناخوشی هایش نیستند. و نیک تر به این مهم واقف است که نه اسرائیل سوریه است و نه یهودیان ساده انگارانی که گمان کنند این رژیمِ تروریست، بتواند صلح را در کشورشان به ارمغان بیاورد.
دولتی که خود مروجِ تروریسم و افراطی گری است و از ناخوشی حال رجالش، حتا نمی تواند مردم خود را نیز در آرامش ببیند چه رسد به دیدن آسودگی مردمانی دیگر… حتا فلسطینیان.
و بالاخره جمهوری اسلامی اگر توانی برای از بین بردن اسرائیل داشت، با اقدام به ایجاد تفرقه در میان کشورهای منطقه، آرزو نمی کرد که سلاح های خریداری شده توسط کشور های عربی از آمریکا، روزی علیه اسرائیل بکار گرفته شود که بدین جهت مشاور عالی علی خامنه ای را برای اعلامِ این رویای بزرگِ خود، نزد اصحاب رسانه بفرستد تا اعلام کند: «ما امیدوار هستیم سلاح هایی که به کشورهای عربی فروخته می شود، مانند سلاح هایی که در زمان شاه به ایران فروخته شد، روزی دست ملت های عربی منطقه بیافتد و علیه آمریکایی ها و اسرائیل بکار گرفته شود».
که چنین برخوردی نه تنها از جنسِ ایدئولوژی ها و عکس العمل های سیاسیِ یک نظام دور است، بلکه نشانگر عدم دانش آن دولت در امور نظامی و سیاسی و حتا ضعف وی در مقابلِ قدرتی است که تنها می تواند آرزوی نابودی اش به هر طریق ممکن را داشته باشد و نه توان رویارویی مستقیم با آن را… و گواهی دیگر بر ضعفِ سیستمی که خواهان از بین رفتن قدرتی بزرگ است اما توانی برای مبارزه نداشته و تنها می تواند با ادعا و آرزو مرهمی بر عقده های سرکوب شده خود و نفرت دیرینه اش از اسرائیل که سالهاست عزرائیلِ جان اش شده است، بگذارد.
( ندا امین )