سرنوشت ببر وارداتی جدید سیاه خواهد بود یا خاکستری؟!
چندسال از آن رویداد شوم گذشته، ولی هنوز یکی از ببرها در قرنطینه است، زیرا مسئولان محیط زیست میترسند از قرنطینه خارج شود و اتفاقاتی برایش بیفتد و بار دیگر تنور انتقاد از ایشان گرم شود؛ ترسی که تنها درباره آن ببر صدق میکند، نه ببرهای دیگر!
به گزارش «تابناک»، در میان گونههای جانوری که با ندانمکاری ما ایرانیان با عرصه حیات بدرود گفتهاند، ببرمازندران مورد متفاوتی است؛ آنقدر متفاوت که تا بگویند انقراض، یاد بزرگترین ببری میافتیم که در میان زیستگاههای مختلف این جانور در گیتی، در شمال کشورمان میزیسته و حالا نبودش آنقدر عذابآور است که گهگاهی به فکر پر کردن جای خالیاش میافتیم.
آخرین بار سال ۸۹ بود که دولت دهمیها تصمیم گرفتند، نسل این حیوان را به نوعی در کشورمان احیا کنند و به این منظور، دست به تبادلی زدند که میتواند در جهان نمونه باشد؛ ما یک جفت پلنگ جوان ایرانی از زیستگاه طبیعیشان زندهگیری و در قفس کردیم و به روسها تحویل دادیم و ایشان به جایش دو ببر تقریبا میانسال را ـ که معلوم نبود آیا هرگز در فضایی بزرگتر از یک قفس زیستهاند یا خیر ـ تحویل گرفتیم.
البته نکات عجیب این تبادل آنجا بود که روسها پلنگهای تحویل گرفته را به قفقاز بردند و مدعی شدند، پلنگ از قفقاز وارد کردهاند تا این گونه منقرض شده کشورشان را احیا کنند و خلاصه آنکه در پروسهای منظم و از قبل پیشبینی شده، مراحل احیای نسل این گونه را پی گرفتند و در مقابل مسئولان محیط زیست کشورمان هم مدعی شدند با واردات این دو ببر، ببر مازندران احیا خواهد شد!
اما هرچه ما و روسها نام گونههای وارداتی را با تقلب، چیز دیگری بیان کردیم، تفاوتهایی هم داشتیم؛ بارزترینش اینکه روسها میدانستند چه میخواهند و ما نمیدانستیم، زیرا آنها پلنگهای تحویل گرفته را به منطقهای حفاظت شده بردند و تحت شرایط ویژه، موجبات باروریشان را فراهم آوردند و به زودی کار رهاسازی تولهها در طبیعت را آغاز خواهند کرد؛ اما ما زمانی ببرها را گرفتیم که هنوز محل زندگیشان را آماده نکرده و مجبور بودیم تا آماده شدن آن محل، ببرها را به باغ وحش بفرستیم!
شاید این داستان به نظرتان عجیب برسد؛ اما کمی مطالعه نشان خواهد داد، کاملا منطبق بر واقعیاتی تلخ است. مسئولان محیط زیست قرار بود محوطهای را در یانکانه با فنس کشی محصور کرده و ببرها را برای جفتگیری و زاد و ولد در آنجا رهاسازی کنند؛ اما تا این لحظه هنوز کسی نمیداند آن فنس کشی و جداسازی تا چه مرحلهای پیش رفته بود و در چه مرحلهای با مرگ یکی از ببرها متوقف شد!
اما هرچه تدارکاتمان برای ورود این ببرهای درشت جثه ناقص بود، پذیراییمان از این میهمانان روسی افتضاحتر شد. آنقدر که این حیوانات را با گوشت الاغهای بیمار تغذیه کردیم و موجب شدیم یکی از ایشان به همراه چندین قلاده شیر باغ وحش بمیرند و ترس از سرایت بیماری به نام «مشمشه» (که میان انسان و حیوان مشترک است) همه چیز را تحت الشعاع قرار دهد.
ببر سفید گونهٔ جهشیافتهٔ مغلوب از ببر بنگال است که گهگاه در طبیعت در آسام، بنگال، بیهار و بهویژه ریوا دیدهمیشود؛ البته ببر سفیدی که به زودی به کشورمان وارد خواهد شد اهل بنگال و مناطق پیرامون آن نیست بلکه موجود مفلوکی است که در قفس به دنیا آمده و قرار است در قفس از دنیا برود!
ببر سفید گونهٔ جهشیافتهٔ مغلوب از ببر بنگال است که گهگاه در طبیعت در آسام، بنگال، بیهار و بهویژه ریوا دیدهمیشود؛ البته ببر سفیدی که به زودی به کشورمان وارد خواهد شد اهل بنگال و مناطق پیرامون آن نیست بلکه موجود مفلوکی است که در قفس به دنیا آمده و قرار است در قفس از دنیا برود!
از اینجا به بعد سرنوشت ببری که زنده مانده بود، به دشواریهایی گره خورد که همه بیبرنامگیهای رخ داده در این تبادل تا اینجا در مقابل آن هیچ بود. نخست مسئولان سازمان از واردات یک ببر دیگر برای جفتگیری با آن خبر دادند تا بگویند همه چیز کنترل شده است، ولی ظاهرا روسها حاضر به این کار نبودند. بعد گفته شد چون پنجه دست یکی از پلنگهای ایرانی در زمان تحویل آسیب دیده بوده، روسها تنها زمانی تبادل جدیدی خواهند داشت که یک جفت دیگر پلنگ ایرانی برایشان از طبیعت زنده گیری کرده و به ایشان تحویل دهیم و اینقدر این داستان ادامه یافت که هیچ خبری از آمدن ببری جدید نشد.
بدین ترتیب، ببر بیچاره به جای رهاسازی در محوطه چند صد هکتاری در حاشیه یکی از بینظیرترین تالابهای جهان، سرنوشتی چون نگهداری در کنج قفسی چندمتری و محقر در باغ وحش ارم نیافت تا دولت دهم جایش را به دولت یازدهم بدهد و این زندانی و آرزوهایی که با آمدنش به کشورمان در دل برخی جوانه زده بود، برای همیشه فراموش شود؛ انگار نه انگار!
چندسال از آن رویداد شوم گذشته، ولی هنوز یکی از ببرها در قرنطینه است، زیرا مسئولان محیط زیست میترسند از قرنطینه خارج شود و اتفاقاتی برایش بیفتد و بار دیگر تنور انتقاد از ایشان گرم شود؛ ترسی که تنها درباره آن ببر صدق میکند، نه ببرهای دیگر!
آخرین بار سال ۸۹ بود که دولت دهمیها تصمیم گرفتند، نسل این حیوان را به نوعی در کشورمان احیا کنند و به این منظور، دست به تبادلی زدند که میتواند در جهان نمونه باشد؛ ما یک جفت پلنگ جوان ایرانی از زیستگاه طبیعیشان زندهگیری و در قفس کردیم و به روسها تحویل دادیم و ایشان به جایش دو ببر تقریبا میانسال را ـ که معلوم نبود آیا هرگز در فضایی بزرگتر از یک قفس زیستهاند یا خیر ـ تحویل گرفتیم.
البته نکات عجیب این تبادل آنجا بود که روسها پلنگهای تحویل گرفته را به قفقاز بردند و مدعی شدند، پلنگ از قفقاز وارد کردهاند تا این گونه منقرض شده کشورشان را احیا کنند و خلاصه آنکه در پروسهای منظم و از قبل پیشبینی شده، مراحل احیای نسل این گونه را پی گرفتند و در مقابل مسئولان محیط زیست کشورمان هم مدعی شدند با واردات این دو ببر، ببر مازندران احیا خواهد شد!
اما هرچه ما و روسها نام گونههای وارداتی را با تقلب، چیز دیگری بیان کردیم، تفاوتهایی هم داشتیم؛ بارزترینش اینکه روسها میدانستند چه میخواهند و ما نمیدانستیم، زیرا آنها پلنگهای تحویل گرفته را به منطقهای حفاظت شده بردند و تحت شرایط ویژه، موجبات باروریشان را فراهم آوردند و به زودی کار رهاسازی تولهها در طبیعت را آغاز خواهند کرد؛ اما ما زمانی ببرها را گرفتیم که هنوز محل زندگیشان را آماده نکرده و مجبور بودیم تا آماده شدن آن محل، ببرها را به باغ وحش بفرستیم!
شاید این داستان به نظرتان عجیب برسد؛ اما کمی مطالعه نشان خواهد داد، کاملا منطبق بر واقعیاتی تلخ است. مسئولان محیط زیست قرار بود محوطهای را در یانکانه با فنس کشی محصور کرده و ببرها را برای جفتگیری و زاد و ولد در آنجا رهاسازی کنند؛ اما تا این لحظه هنوز کسی نمیداند آن فنس کشی و جداسازی تا چه مرحلهای پیش رفته بود و در چه مرحلهای با مرگ یکی از ببرها متوقف شد!
اما هرچه تدارکاتمان برای ورود این ببرهای درشت جثه ناقص بود، پذیراییمان از این میهمانان روسی افتضاحتر شد. آنقدر که این حیوانات را با گوشت الاغهای بیمار تغذیه کردیم و موجب شدیم یکی از ایشان به همراه چندین قلاده شیر باغ وحش بمیرند و ترس از سرایت بیماری به نام «مشمشه» (که میان انسان و حیوان مشترک است) همه چیز را تحت الشعاع قرار دهد.
ببر سفید گونهٔ جهشیافتهٔ مغلوب از ببر بنگال است که گهگاه در طبیعت در آسام، بنگال، بیهار و بهویژه ریوا دیدهمیشود؛ البته ببر سفیدی که به زودی به کشورمان وارد خواهد شد اهل بنگال و مناطق پیرامون آن نیست بلکه موجود مفلوکی است که در قفس به دنیا آمده و قرار است در قفس از دنیا برود!
ببر سفید گونهٔ جهشیافتهٔ مغلوب از ببر بنگال است که گهگاه در طبیعت در آسام، بنگال، بیهار و بهویژه ریوا دیدهمیشود؛ البته ببر سفیدی که به زودی به کشورمان وارد خواهد شد اهل بنگال و مناطق پیرامون آن نیست بلکه موجود مفلوکی است که در قفس به دنیا آمده و قرار است در قفس از دنیا برود!
از اینجا به بعد سرنوشت ببری که زنده مانده بود، به دشواریهایی گره خورد که همه بیبرنامگیهای رخ داده در این تبادل تا اینجا در مقابل آن هیچ بود. نخست مسئولان سازمان از واردات یک ببر دیگر برای جفتگیری با آن خبر دادند تا بگویند همه چیز کنترل شده است، ولی ظاهرا روسها حاضر به این کار نبودند. بعد گفته شد چون پنجه دست یکی از پلنگهای ایرانی در زمان تحویل آسیب دیده بوده، روسها تنها زمانی تبادل جدیدی خواهند داشت که یک جفت دیگر پلنگ ایرانی برایشان از طبیعت زنده گیری کرده و به ایشان تحویل دهیم و اینقدر این داستان ادامه یافت که هیچ خبری از آمدن ببری جدید نشد.
بدین ترتیب، ببر بیچاره به جای رهاسازی در محوطه چند صد هکتاری در حاشیه یکی از بینظیرترین تالابهای جهان، سرنوشتی چون نگهداری در کنج قفسی چندمتری و محقر در باغ وحش ارم نیافت تا دولت دهم جایش را به دولت یازدهم بدهد و این زندانی و آرزوهایی که با آمدنش به کشورمان در دل برخی جوانه زده بود، برای همیشه فراموش شود؛ انگار نه انگار!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر